مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

نوشته های بلاگ

ماجرای وداع با فاطمه

3 خرداد 1400 نوشته‌ها

ماجرای وداع با فاطمه

در «گاهِ ناچیزی مرگ»، از قول ابن عربی می‌خوانیم «در میانه‌ی تدریس، بی‌مقدمه یاد خاطره‌ی وداع با فاطمه افتادم و های‌های گریستم.» و چیزی که مرا واداشت تا درباره‌ش بنویسم، احوالی است که همه‌ی ما -روزی، شبی- به آن دچار شده‌ایم. یک دلتنگی بی‌دلیل. خروار خروار اندوهِ از ناکجا آمده‌.

بُغضی که نمی‌فهمی برای چیست، چرا امروز توی حنجره‌ات، گلوله شده، و چطور باید مخفی‌اش کنی. یا شاید یک بی‌حوصلگی بدموقع که کسی نباید نزدیکت شود، باهات حرف بزند و حتی احوالت را بپرسد.

من سال‌ها خودم را توی مطب روانشناس‌ها کاویده‌ام تا پاسخی برای این احوالات بیابم. شیوه‌ها، مسلک‌ها و عرفان‌های مختلف را آزموده‌م. حتی دواهای زیادی خورده‌ام که بیشتر خواب‌آور بوده تا آرام‌آور.

و هنوز هم روزهای پُرشُماری دارم که آنِ من نیست. مهیای بهانه‌ام. دلخورم. دلتنگم. دل‌شکسته‌ام و نمی‌دانم چرا. دیشب که از کلاس بر‌گشتم، احساس کردم همه‌ی دردهای دنیا را گذاشته‌اند توی جیب پیراهنم و با قندشکن، به قلبم می‌کوبند.

پناه بردم به کتابی که نیمه‌کاره مانده بود: «در میانه‌ی تدریس، بی‌مقدمه یاد خاطره‌ی وداع با فاطمه افتادم و های‌های گریستم.»«چرا گریه می‌کنید، سرورم؟» «قرضی را به یاد آوردم و ادا کردم.»

و بعد تعریف می‌کند که در خردسالی، دردِ فراق فاطمه برای او مقدر شده، اما آن را نفهمیده. درد، در میانِ‌آسمان و زمین معلق مانده، تا وقت ادا کردنش برسد. چرا که تقدیر الهی از کسی برداشته نمی‌شود.

ابن عربی می‌گوید «اگر هر کدامتان بی‌دلیل دلگیر شُدید و بی‌علّت احساسِ درد کردید بدانید این همان قرضی است که از یاد بُرده بودید و خداوند به یاد داشته است.»

بله. انسان این‌طور باید با رنج‌اَش روبرو شود. با معنایی که به آن می‌بخشد. با قصه‌ای که برایش می‌سازد تا از خودش و دیگران، انسان بهتری بسازد. و حالا ما -همه‌ی‌مان- ماجرایی برای درک رنج‌ و التیام دردی داریم. داستان روزهایی که در حال ادای بدهی‌، به سختی می‌افتیم.

و چه بهتر که طلبکار آدم، رفیق‌ترینِ عالم باشد. خودش مقدر کند، خودش در میانه‌ی آسمان و زمین معلق بدارد و خودش بستاند. پس، عیبی ندارد، اگر حالت خوش نیست….

پی‌نوشت:‌شما چطور با رنج‌تان مواجه می‌شوید؟

#مرتضی_برزگر

برچسب:
یک دیدگاه بنویسید