صادق هدایت در نیرنگستان نوشته است: به گربه که خوراکی می دهند باید بسم الله بگویند تا در آن دنیا بسم الله شهادت بدهد. بعد پانویس کرده است که چون گربه در موقع خوردن عضلات چشمش به هم کشیده می شود، عوام گمان می کنند نمک نشناس است و چشمش را عمدا می بندد یعنی احسان تو را ندیدم.

روزی جایی خواهم نوشت به آدم که محبت می کنند، باید بسم الله بگویند. نه برای آنکه بسم الله آن دنیا شهادت بدهد، فقط برای اینکه آدم هار نشود. بعد پانویسش خواهم نوشت: به آدم ها محبت نکنید، نزدیکشان نشوید، دوستشان نداشته باشید. آن وقتی که دوستشان داشته باشید یک هورمون جایی درونشان چکه چکه فرو میریزد و درست همان لحظه شما آدمی را می بینید که عضلات چشمش به هم کشیده می شود. بداخلاقی می کند، از شما دور می شود، تلفن هایش را پاسخ نمی دهد، فیس بوکش را می بندد. آن وقت شما گمان می کنید که آن آدم نمک نشناس است. اما فی الواقع اش اینست که هورمون نمی گذارد احساس تو را ببیند.
.
.
.
.

پانویس:
1- علاوه بر نیرنگستان هدایت، کتابی هست با عنوان کلثوم ننه نوشته آقا جمال خوانساری که در مورد عقاید و خرافات زنان قدیمی ایران که کتاب بسیار جالب و بامزه ای است. در باب محرم و نامحرم در این کتاب نوشته شده است: اما آنان که محرم اند: یهودی یراق فروش، سبزی فروش، زردک فروش، بزاز، طبیب، رمال، دعانویس، جادوگر، مطرب، نقاره چی، سرناچی، عمله، کلاه به سر، گلوبند فروش. و دده بزم آرا فرماید اگر یهودی یراق فروش باشد و اتفاقا او دعانویس هم باشد، به اندازه ای که تا هم فیها خالدون! و اجتناب از او فعل حرام و جزء گناهان کبیره می باشد بلکه این مرد اگر به خانه وارد شود، باید احترامات او را بجا و حاجتش را بر آورد.

2- آقایون محترمی که با خواندن این نوشته تصمیم گرفتند بروند یهودی یراق فروش دعانویس شوند، لطفا قبلش بگردند چند تا زن قدیمی اینطوری پیدا کنند. ان شالله با فسیل هاشون محشور بشین ?