عید غدیر
يكي از قشنگ ترين و در عين حال دلهره آورترين صحنههاي غدير، آنجاست كه پيامبر فرمود به هر كسي که رفته، بگوييد برگردد. فكر كن، بعدِ يك مسير طولاني رسيدهاي به جايي كه اميدي براي گذشتن نيست و تواني براي بازگشتن. تشنهاي و دلتنگ، گرسنهاي و دلتنگ، خستهاي و دلتنگ.
بعد يكي فرياد بكشد به هر كسي که رفته، بگوييد برگردد. آن وقت چشم باز كني و همه رفته ها را ببيني كه دارند، برميگردند. عشقِ رفته، رفيقِ رفته، بابايِ رفته، مامانِ رفته. اصلن هر رفتهاي كه خيال بازگشت نداشته را ببيني كه دارد ميآيد. و يك آن بفهمي كه ديگر نه تشنگي مانده و نه دلتنگي، نه گرسنگي مانده و نه دلتنگي، نه خستگي مانده و نه دلتنگي.
و عجيب نيست كه خود تنهايش، خودِ نه زاده شده و نه زاييده اش، دست هایش را به دور خودش می پیچید و احدیتش را این گونه دلداري مي دهد كه «انا لله و انا اليه راجعون.»؟ كه همه رفتههايي كه از من بوده اند، باز ميگردند و وعده ديدار نزديك است؟ كه من نه تشنه می شوم و نه گرسنه و نه خسته. ولي دلتنگ. ولي دلتنگ…
اين روزهاي عجيب-که جای قلب، سنگ در سینه ها می تپد و آغوش ها، خالی از هندسه دلدارند- بايد كه پيامبري از كوچه ما رد شود و با صدای داوودی اش بانگ سر دهد: «به هر كسي که رفته، بگوييد برگردد.» که غدیر نه در گذشته ای دور، که هر روز است. عیدتان مبارک.