هیچ گهی نمی شی
در تمام این سالها به آقای احمدی فکر کردهام. یعنی آرزویم است جایی ببینمش. یکبار هم رفتم مدرسه سابقم. گفتند بعد از آن قضایا عذرش را خواسته اند. فراش مدرسه گفت حلالش کنم و کینههایم را بریزم دور. گفت در این سالها، بچههای زیادی آمده اند دنبالش. یکی میخواسته کتکش بزند. یکی میخواسته نفت بریزد رویش و دیگری قسم خورده که میاندازدش جلوی سگها.
وقتی گفتم میخواهم ازش تشکر کنم، هیچ باور نکرد. گفت نمیداند کجاست و اگر میدانست هم به ما لو نمی داد. در مدرسه را کوبید و داد زد که دیگر آنجا پیدایمان نشود. شاید با خودش فکر میکرد من هم یکی از آنهام. یکی از صدها بچهای که آقای احمدی، خودکار آبی بیکش را لای انگشتشان فشار می داد. یا با کابل مسی، کوبیده بود کف دستشان. یا یکی از آنها که مثل بُز، مجبورشان می کرد جلوی بقیه، دولاشوند و پیشانیشان را بههم بکوبند.
توی مدارس جنوب شهر، این چیزها طبیعی بود. باباهایمان میگفتند چوب معلم، گل است. اما من آقای احمدی را برای موضوع دیگری به یاد میآورم. برای اینکه میگفت نمیتوانی. داد میزد «هیچ گهی نمی شی» همهاش هم بخاطر آن دوازده اردیبهشت لعنتی بود. شب قبلش به بابا گفتم «کادو چی بدم به آقای احمدی؟» گفت «دستِ خر. شورت منو در آر، بهش بده.» توی مدرسه، هر کدام از بچهها، یکی یکی هدایا را تقدیمش میکردند و برمیگشتند پشت نیمکت. نوبت من که شد، از جایم بلند نشدم و دیدم که چشمهاش درخشید.
از فردای آن روز، مرتب صدایم میکرد جلوی تخته، توی اتاق معلمها، جلوی صف، مثال میزد از آدمهای نفهم و دستش را میگذاشت روی شانهام. هی جوکهای ناجور میگفت از کسانی که به هیچ جایی نرسیدهاند. وقتی میخندید، بچهها هم خودشان را روی زمین پهن میکردند. خودم هم الکی می خندیدم و توی دلم به هفت جد و آبادش فحش میدادم. آخر ناظممان هم بود. با خندهاش باید میخندیدیم و با اخمش، باید لال میشدیم.
سال بعد، یک مدرسه بهتر قبول شدم و دیگر ندیدمش. اما صدایش، شب و روز با من است. صدای خنده های او، بچه ها، خودم. صدایی که همه این سالها نگذاشته یک لحظه عقب بروم. نگذاشته چیزی توی دنیا بماند و بهش نرسم. و من همه اینها را مدیون آقای احمدیام که سالهاست توی گوشم میگوید «نمیتونی»
حالا دلم میخواهد اینجا بنویسم ممنونم معلم عزیزم. من یکی از آن دیگریها نیستم. از آن شیشههایی که هزار تکه میشوند. من را که شکستی، تیزتر شدم. بُرَنده تر و بَرَنده تر. حالا سالهاست بیصدا میخندم، اما توانستهام. روزت گرامی. امیدوارم خیلی زود ببینمت.