پسر مامان پروانه بودن کار سختی است
پسر مامان پروانه بودن کار سختی است. هر لحظهاش به این فکر میگذرد که آیا خوشحال است یا نه. مثلن یک بار توی مسابقه حفظ قران برنده شده بودم. شبش یکی از خانمهای فامیل خواب دیده بود که گردنبند درشت یاقوتی دور گردن مامان است و آن دنیا به همه مردهها و زندهها پز میدهد. اما وقتی هم بود که کسی برایم تعریف کرد مامان پروانه آمده به خوابش و گفته من با مرتضا کاری ندارم. از من پرسید «کاری کردی که دلخوره؟» گفتم «نه.» اما خودم می دانستم. مسئولیتی را قبول کرده بودم که توانش را نداشتم.
حالا هر وقت قرار می شود کار جدیدی را آغاز کنم، به مامان پروانه فکر میکنم. به اینکه وقتی توی خواب کسی می رود، خوشحال است یا غمگین. مثلن دفعه پیش که قرار شد کارگاه داستانی برگزار کنم، رفتم بهشت زهرا. کلی باهاش حرف زدم. گفتم «هوامو داشته باش.» سه بار با سنگ روی قبر کوبیدم و گفتم «من می تونم مامانی.»
دیشب، آخرین جلسه کارگاهمان بود. کارگاهی که هیچ باورم نمیشد همان روز اول، دو کلاس شانزده نفرهاش پر شود و یک فهرست بلند پیامهای گلگی از جا ماندهها بماند برای من. حالا که هر دو کلاس تمام شده، خیالم راحت است. میتوانم با آرامش بروم پیش مامان و کنارش بنشینم و نترسم که رویش را از من برگرداند. بعد باید عکس همه بچههای کلاسها را نشانش بدهم و از هر کدام حرفی بزنم. از پیشرفتشان. از مهربانیشان. از تلاششان و از انرژی بزرگی که به من بازگرداندند.
حالا دوباره قرار است یک کارگاه داستان جدید داشته باشم. این بار برگشتهام به خانه خودم. جایی که ادبیات را آنجا آموختهام. می خواهم بار دیگر دعوتتان کنم به نوشتن آنچه که مدت هاست به آن فکر میکنید. به روایت درست آنچه که در سینهتان پنهان کرده اید. به درک لذت عشقبازی با کلمهها و خوابیدن در آغوش واژههایی که بزودی بهترین دوست شما خواهند شد. منتظر دیدارتان هستم.
آدرس: تهران، میدان فاطمی. خیابان جویبار. کوچه نوربخش. پلاک 21. موسسه مطالعات فرهنگی بهاران. تلفن: ۸۸۸۹۲۲۲۸
زمان: از پنج شنبه 23 دی ماه. ساعت 14 الی 16:30 به مدت هشت جلسه.
پانویس: با توجه به ظرفیت 15 نفری این دوره، لطفن ثبت نام و تکمیل آن را به روزهای آینده موکول نکنید و در صورت امکان، اطلاعیه برگزاری کلاس را برای آگاهی سایر دوستان و علاقمندان، بازنشر بفرمایید. متشکرم.