کمرم درد می کنه بابا
بابا که داشت میمرد، فلج شده بود. یعنی قبلترش یکبار فلجِ نصفه و نیمه شد تاکمر. بعد خودبهخود خوب شد. چهارزانو مینشست و توی خانه قدم میزد و به اتاقها سرک می کشید. اما بار دوم، توی سه چهار روز، تا گردن فلج شد. فکر میکرد دوباره خوب میشود. بعضی وقت ها سرش را می آورد بالا و این طرف و آن طرف را نگاه می کرد. بعدتر همین را هم نتوانست. اما حرف میزد. مثلن میگفت ««مجید پاهام کجه.» یا میگفت «مهری جای کمرم درست نیست.» یا میگفت «مرتضا. منو صاف کن بابا. لباسم بیرونه.»
ماها الکی میرفتیم و بهش دست میزدیم و میپرسیدیم «خوبه؟» میگفت «یه کم دیگه.»دوباره الکی دست می زدیم بهش. میگفت «خوب شد. دستتون درد نکنه» هیچ نمیخواست تسلیم شود. دکترش گفته بود تا گردن مُرده. گفته بود «دیگه حسی نداره و امیدی هم بهش نیست» صبح تا شب بیتکان بود. اما یک وقتهایی میگفت «درد دارم مهری. کمرم داره میترکه.» به عموم می گفت «پاهام داره کنده میشه از درد» بعد گریه میکرد. آن وقتها از دانشگاه، مستقیم میرفتم پیشش. مینشستم کنار تخت. می گفت «من دیشب تا صبح از درد نخوابیدم بابا.» بعد میگفت «پاهامو صاف کن» پاهاش همیشه صاف بود. اما من میگرفتمشان توی بغلم و آرام آرام گریه میکردم. میگفت «خوبه بابا. صاف شد.»
بعد دوباره ناله میزد. آن شب، چند تا از بچههای هیات حسین جان آمدند عیادتش. یکیشان، پیش از این رفته بود کربلا. پرچم سبزی خریده بود و طوافش داده بود دور شش گوشه. میگفت «محسن آقا. من اینو برای توی قبر خودم آوردم. اما مال تو» پرچم را انداخت روی سینه بابا. توی گوشش هم چیزی گفت. بابا چند نفس بلند کشید. توی خانه، پر از بوی گلاب شد. گفت «آخیش. آخیش. بوی حسین میاد. راحت شدم.»
بعد همهشان با صدایی غمگین و آرام، شعر همیشگی هیات را خواندند که «ای پسر فاطمه ما شمع عزای توییم.» بابا هم انگار داشت زیر لب میخواند. رسیدند به آنجا که میگفت «حسین جان، فدایت. فدای کربلایت.» حسابی با این یک بیت، سینه زدیم. من جای بابا هم سینه زدم. گفتم «به نیت شفات ان شالله» و فوت کردم سمتش. از آن شب تا صبح روزی که مامان پشت تلفن جیغ زد بابات مُرد، دیگر نگفت «پاهامو صاف کن.» نگفت «کمرم درد می کنه بابا» فقط به سقف نگاه میکرد و میگفت «السلام علیک یا اباعبدالله»
پی نوشت: حسین جان. هوای باباهایی که پیش ما نیستند را داشته باش. شما که میدانی، اگر بودند، حالا لباس سیاههاشان را پوشیده بودند به احترامت….