قدر آدمهای عزیز زندگیتان بدانید….
مامان پروانه عزیز
امروز فیلم گریهداری دیدم از دختری که داشت به مادر پیرش غذا میداد. مادره اولهای فیلم، بیحواس بود. خالی خالی. انگار هیچ چیزی یادش نمیآمد. بعد، یکهو، نگاه کرد به صورت دختر و دقیق شد توی جزئیات چهرهاش. معجزه شد یک آن. فهمید که او دخترش است. و در آن لحظه کوتاه، شاید خواست مهمترین حرف زندگیش را به جگر گوشهاش بزند. به دختر گفت دوستت دارم. بعد بغض کرد. من همانجا با دختره گریه کردم و گفتم منم دوستتدارم.
مامان پروانه عزیز
ایکاش حرف بابا را گوش میدادی و یخچال روشن را دستمال خیس نمیکشیدی، و برق نمیگرفت تو را که آن طور بیفتی توی تراس خانه. من هم خیال نمیکردم که داری سرم را گول میمالی و کفپاهات را قلقلک نمیدادم که بخندی. که نخندیدی و به جاش، برق کوفتی، من را پرت کرد و خوردم توی دیوار. آن وقت همسایهها از صدای جیغ آخرت نمیریختند توی خانهمان، تو را نمیپیچیدند لای پتوی سبز یک نفره که رویش عکس پلنگ داشت.
و من بابا را نمیدیدم که چند نفری دستهاش را گرفته بودند که توی سر خودش نکوبد و وادارش نمیکردند جلوی درمسجد بایستد و کمتر گریه کند و من، مجبور نمیشدم توی مراسم سوم و هفتم و چهلم و سالت، بیسم الله عبدالباسطی بگویم و اذالشمس کورت بخوانم، و حالم بد بشود از ماچ خیس آدمها و خودم را بزنم به آن راه وقتی بهم میگفتند حیوونکی یا طفلی یا مادر مرده.
مامان پروانه عزیز
نوشتن این حرفها سخت است. اما ایکاش من جای دختره بودم و تو زنده بودی. زنده بودی و بیحواس. هی خانهات را گم میکردی و اشتباهی میامدی خانه ما. مثل مامان بهمن خان. و من ازت میپرسیدم مامان جان، اینجا چیکار میکنی؟ و میگفتی خودت اینجا چیکار میکنی؟ آن وقت بغلت میکردم. سفت. و میگذاشتم بوی نارنگی دستهات و بوی کرم صورتت بریزد توی تنم. بعد، منتظر میشدم تا مرا بشناسی. حتا شده یکبار. و بعد تو نگاهم میکردی و میگفتی دوستت دارم، مُتی.
من بغض میکردم و میگفتم منم دوستت دارم مامان. و هی ماچت میکردم. ماچ های محکم. بعد میآمدم اینجا و برای رفیقهام مینوشتم که امروز مامان پروانه، من را شناخت. اما حالا که نیستی، نمی دانم باید چه کنم. نمیدانم باید چطور اشکهام را قورت بدهم و یکجوری وانمود کنم که انگار سرما خوردهام. ایکاش نمیرفتی یکجای دور و خوابت نمیگرفت به این زودی. اصلا دلت برای ما تنگ میشود؟
پینوشت: این کلمات غمگین، برای گریستن نیست. برای این است که قدر آدمهای عزیز زندگیتان بدانید….