مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

برچسب:مرتضی_برزگر

10 آذر 1398 پس چرا آرام نمی‌شویم؟

این کلمات، ترسیده‌ترین واژه‌های منند. مستاصل‌. بی‌چاره. اندوهگین‌تر از روزی که ایستاده بودیم توی صفِ بیمه. باید پوکه‌‌ی آمپول‌های شیمی‌درمانی…

12 آبان 1398 چون رسیدی وصل است

شما او را نمی‌شناسید. شما او را در آغوش نگرفته‌اید. شما او را به اسم کوچک صدا نکرده‌اید. به‌شما نگفته‌است…

21 مهر 1398 انگار تیر خورده.

باید از شادی‌ بنویسم. از اینکه عسل دیشب لپم را گاز گرفته و گفته خیلی دوستت دارم. پرسیدم چرا؟ گفت…

10 مهر 1398 نگو، نشان بده

توی داستان نویسی یک قانون کلی هست که می‌گوید: نگو، نشان بده. مثلن نگو هوا سرد است؛ کیفیت سرما را…