یکی از بهترین مردهایی که توی زندگیمان دیدیم، به ناچار لباس زنانه پوشیده بود. با مانتوی کوتاه و شال سیاه…
یکی از بهترین مردهایی که توی زندگیمان دیدیم، به ناچار لباس زنانه پوشیده بود. با مانتوی کوتاه و شال سیاه…
عکسش را که می بینم، یکهو بغض میکنم. فرقی هم نمیکند کجا باشم؛ سرکار، توی کلاس یا وسط خیابان. دیروز…
توی داستاننویسی، شما به هر بهانهای میتوانید به گذشته برگردید. این بهانه میتواند عطری باشد، نگاهی، صدایی یا کلمهای. درست…
یکی از پیشخدمت ها، کاسههای چینی و سفید سالاد شیرازی، ترشی لیته، سیر و پیاز بشقاب سبزی خوردن را روی…