رابطهی هفت سالهی من و مامان پروانه، مانند هیچ مادر و پسر دیگری نبود. مثلا موقع فوت کردن کیک تولدشش…
رابطهی هفت سالهی من و مامان پروانه، مانند هیچ مادر و پسر دیگری نبود. مثلا موقع فوت کردن کیک تولدشش…
تو که موهات، از زیر روسری سرخابیت، شره میکرد به انحنای غریب کمرت. تو که وقتی من را از دور…
سالها پیش، در چنین روزهایی با فقدانی مواجه شدم که هیچ نمیتوانم دربارهاش حرف بزنم. اندوهی که لبخند من را…
در رسمی کهنه، معمولا پس از شستن جنازه، کسی پیدا میشود و جلوی عبور میت را میگیرد. معمولا صاحبعزایی، بزرگتری،…