مامان بزرگ از آدم بینماز خوشش نمی آمد. سر سفره، میرفت تو جلد نکیر و منکر: «نمازاتون رو خوندین، سر…
مامان بزرگ از آدم بینماز خوشش نمی آمد. سر سفره، میرفت تو جلد نکیر و منکر: «نمازاتون رو خوندین، سر…
– صادق سیدشجاع از آن خالی بندهای درجه یک بود. میگفت در شهر یک جور تلفن آمده که سیم ندارد….
صادق هدایت در نیرنگستان نوشته است: به گربه که خوراکی می دهند باید بسم الله بگویند تا در آن دنیا…
استانبولی اش را که بار می گذاشت، نمی دانست چند تا دهان باز و شکم گشته سر سفره اش می…