ندیدمت! باید اینطور شروع کنم. باید بیفتم به پاش. بگم ندیدمت. می بخشه لابد. حلالم می کنه. آدمِ اونطوری نیست….
پدر، همسر و غمگین معاصر
داستان نویس
معلم داستان نویسی
مدیر آیتی و CRM
کارشناس تولید محتوا
پدر، همسر و غمگین معاصر
داستان نویس
معلم داستان نویسی
مدیر آیتی و CRM
کارشناس تولید محتوا
ندیدمت! باید اینطور شروع کنم. باید بیفتم به پاش. بگم ندیدمت. می بخشه لابد. حلالم می کنه. آدمِ اونطوری نیست….
برایش نوشتم “به امید دیدار” . نه فقط برای او، برای همه این را می نویسم. آخر نامه هایم، نوشته…
از سر قبرِآقا که پیچیدم تو کوچه بوربور، چشمم افتاد به ردیفِ پیرزن ها و پیرمردهای دستفروشی که کنار دیوارِ…
ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﺼﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺗﻠﻔﻦ ﺳﺎﻟﻢ ﺗﻠﻔﻨﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻮﻕ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ! ﺑﻮﻕ ﯾﮏ ﺭﯾﺰ ﻭ ﺩﺍﺋﻤﯽ. ﺯﻧﮓ ﻫﻢ…