مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

برچسب:کارگاه_داستان

17 بهمن 1396 دیوانگی کردن حق است

جنازه را که توی قبر می گذارند، باید یک نفر مَحْرم برود آن تو، دست بگذارد روی دوش راست و…

15 بهمن 1396 امان از دست این زن‌ها…

راننده میانسال اسنپ، مرا آقای عزیز صدا می‌کند و اجازه می‌خواهد تا تلفن کوچکی بزند. از پشت گوشی، زنی جیغ…

8 بهمن 1396 ببار ای برف، ببار ای برف غمگین بر مزارش…

آن‌روز را، هیچ یادم نمی‌رود که داشتیم از کاشان بر می‌گشتیم تهران. بابا، پشت فرمان تاکسی نارنجی‌اش یله داده بود…

7 بهمن 1396 بالاخره دزد را گرفتیم

اسمش هدیه بود یا مهدیه؛ یا هر اسم دخترانه دیگری که توش «ه» ی دو چشم داشت. موضوع حداقل برای…