راننده میانسال اسنپ، مرا آقای عزیز صدا میکند و اجازه میخواهد تا تلفن کوچکی بزند. از پشت گوشی، زنی جیغ…
راننده میانسال اسنپ، مرا آقای عزیز صدا میکند و اجازه میخواهد تا تلفن کوچکی بزند. از پشت گوشی، زنی جیغ…
آنروز را، هیچ یادم نمیرود که داشتیم از کاشان بر میگشتیم تهران. بابا، پشت فرمان تاکسی نارنجیاش یله داده بود…
اسمش هدیه بود یا مهدیه؛ یا هر اسم دخترانه دیگری که توش «ه» ی دو چشم داشت. موضوع حداقل برای…
پنج سال پیش، توی صفحه فیس بوکیم نوشته ام: دیگر احتیاط لازم نیست. شکستنی ها شکست. هر طور مایلید حمل…