آقاجون عزیزم دلتنگ شما که میشوم، نوشتنم نمیآید. انگار گنگ میشوم. انگار خود شما هستم وقتی سکته کردید. قبلش رفته…
آقاجون عزیزم دلتنگ شما که میشوم، نوشتنم نمیآید. انگار گنگ میشوم. انگار خود شما هستم وقتی سکته کردید. قبلش رفته…
درباره رهایی از رنج جیمز بالدوین مینویسد «چیزی دلپذیرتر از رهایی از رنج نیست. در عین حال، هیچچیز ترسناکتر از…
جوجهموجهی من مامان بزرگم همیشه دوست داشت تو را ببیند. هر وقت ما را میدید میپرسید جوجهموجهخبری نیست؟ میگفتم دنیا…
بسیار ساده و بسیار وحشتناک. همهی ما، قصههای زیادی دربارهی بچههایی شنیدهایم که مادرشان را از دست دادهاند. اما کمتر…