لات محل ما، شَلْ بود؛ مادر زاد. یک پایش کوتاهتر بود و زانویش را نمیتوانست خم کند. اما با همان…
پدر، همسر و غمگین معاصر
داستان نویس
معلم داستان نویسی
مدیر آیتی و CRM
کارشناس تولید محتوا
پدر، همسر و غمگین معاصر
داستان نویس
معلم داستان نویسی
مدیر آیتی و CRM
کارشناس تولید محتوا
لات محل ما، شَلْ بود؛ مادر زاد. یک پایش کوتاهتر بود و زانویش را نمیتوانست خم کند. اما با همان…
افشین یداللهی سرودهاست: برایم شعر بفرست. حتا شعرهایی که عاشقان دیگرت، برای تو میگویند، میخواهم بدانم، دیگران که دچار تو…
و توصیف ویرانی کوهها در آخرالزمان، عجیب مرا نگران انسان میکند. آنجا که خداوند میفرماید نخست به حرکت در میآیند،…
مامان پروانه عزیز همیشه آرزو میکردم برای یک بار هم که شده بیهوش شوم. نه از این بیهوشیهای عمل آپاندیس…