اولینبار که به خودم گفتم «بدترین از این نمیشه» شبی بود که همه رفته بودند برای بابامحسن زن پیدا کنند….
اولینبار که به خودم گفتم «بدترین از این نمیشه» شبی بود که همه رفته بودند برای بابامحسن زن پیدا کنند….
از میان تصاویر دهشتناک فاجعه، یکی از ویرانگرترین کادرها، برای مردیاست چندک زده لابلای آوار، مات به جایی میان تیرکهای…
توی کوچه ما که از انبارکاه شروع میشد و میریخت به چهارراه سوسکی و میرسید به ایستگاه قندوشکر، یک جوی…
بابا محسن، پروردگارِ ضدحال زدن بود. مثلن تمام هفته منتظر دربی بودیم. با سوت داور، بابا از اتاقش میآمد بیرون،…