پدر، همسر و غمگین معاصر
داستان نویس
معلم داستان نویسی
مدیر آیتی و CRM
کارشناس تولید محتوا
یکی از مهمترین درس هایی که در زندگی ام آموخته ام، ناشناخته ماندن است. آدم ها عاشق کشف کردن اند….
من پناه آورده بودم به شما. خیال می کردم اینجا امن است. گرگ هاش دندان ندارند. مش غلام باشی و…
مامان بزرگ هیچ وقت خبرهای بد را یک دفعه ای نمی داد. مثلن زنگ نمی زد که فلانی مرد. سر…
در میان آن همه فروشگاه های بزرگ و مغازه های رنگ وارنگ نزدیک حرم، لای بوی مسخ کننده زعفران و…