مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

بلاگ (المنتور)
19 دی 1394 مامان بزرگ

یک برش سیب داد دستم و گفت: «من پیر تو شدم ننه.» گفتم: «یعنی من نبودم پیر نمی شدی؟» انگشت…

16 دی 1394 آتاری

محمدرضا آتاری داشت. من، نه. برای همین، چند باری خودم را دعوت کردم خانه عمه پری. یک گوشه اتاق، دست…

15 دی 1394 من_فقط_میخوام_مرد_بشم

#من_فقط_میخوام_مرد_بشم . ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ، ﻫﺮ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﯾﮏ ﺟﺎ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ. ﯾﮏ ﺳﺎﻝ #ﻣﺎﺩﺭﺑﺰﺭﮒ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺮﺩ…

12 دی 1394 حال ما خوب است

علی القاعده، عهدِ دنیا اینطور است که آدم ها با یک خط صیغه محرم می شوند، اما با خروار ها…