مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

نوشته های بلاگ

این هیولا تو را دوست دارد

19 تیر 1395 نوشته‌ها

این هیولا تو را دوست دارد. این هیولای خپل پشمالو، که صبح ها چشم باز نکرده می رود سر کار و غروب ها، به شوق داشتنت، به تمنای در آغوش کشیدنت و در آرزوی بوسه هایی طولانی و آرام، به خانه بر می گردد. این هیولای غمگینِ خسته که پول را برای آسایش تو می خواهد.

این هیولا تو را دوست دارد. این هیولای خانه دارِ مهربان، که عزای هر روزه اش غذای امشب توست. نگران اینکه مبادا کسی بُرَت بزند، دوستت داشته باشد و دستت را بگیرد . این هیولای چشم انتظار بازگشتت به خانه راس ساعت 8 و در آرزوی روزهای تعطیل که تا نزدیک های ظهر، سر روی سینه ات، بگذارد.

این هیولا تو را دوست دارد. این هیولای دانشجوی ساده. با پولی اندازه دو فلافلِ پر ترشی و دو نانه پاچنار و قلبی بزرگ تر از همه جهان برای تو. بیمناک از این که تولدت بیاید و ولنتاین شود و نوروز برسد و چیزی برای کادو نداشته باشد.

این هیولا تو را دوست دارد. این هیولای کارمند آزمایشگاه. با مانتوی سفید و مقنعه مشکی و عینکِ شیشه ای درشت. ماه هاست که نصف در آمدش را گذاشته کنار تا در سالگرد آشنایی، سورپرایزت کند. نصف بقیه اش را کرایه راه می دهد. از تهران تا کرج. ایستگاه به ایستگاه دو دو تا می کند.

این هیولا تو را دوست دارد. این هیولا که خوب میشناسی اش. پیش از این دوستش داشتی و نگرانش بودی. همان که زیباترین اتفاق دنیا بود برایت و خواب و خیال هر روز و هر شبت. حالا چه می شود که دوباره این هیولا را دوست بداری؟ هیولایی که جز دوست داشتنت نمی داند و جز خواستنت، نمی تواند؟ چه می شود که باور کنی، این هیولا، هنوز تو را دوست دارد…
.
.
.
پانویس: «این هیولا تو را دوست دارد» کتابی است نوشته لیلی مجیدی از نشر محترم چشمه. هنوز نخواندمش و نمی دانم که نویسنده اش، چه داستانی برای تعریف کردن دارد. اما هوش بی نظیرش را برای انتخاب این اسم جذاب، تحسین می کنم. نامی که بعد از مدت ها وادارم کرد بنویسم که این هیولا تو را دوست….

برچسب:
یک دیدگاه بنویسید