مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

نوشته های بلاگ

غسل می‌کنم

28 فروردین 1397 نوشته‌ها

غسل می‌کنم، غسل انار یاقوتی کاشان که رنگ لب‌هات بود، آن نیمه شبِ یخ بسته‌ی آخرهای اسفند و نشسته بودیم پشت پیکان لکنتی پیرمردِ زال سیگاری، که راه را اشتباه رفته بود و زیر لب فحش‌مان می‌داد و دود سیگارش می‌پیچید میان بوسه‌هایمان که ریز بود و تند و یواشکی.

غسل می‌کنم، غسل لمس باریک انگشت‌هات. غسل نوازش هر ناخنت که رنگی داشت و دنده را گرفته بودی میان ترافیک نیایش، به جلو خیره بودی و دور. یک آن برگشتی و لبخندت را ریختی میان دلشوره‌ام که خواهی ماند تا همیشه.

غسل می‌کنم، غسل نوشیدن چای، چای کیسه‌ای پر رنگ توی لیوان‌های چرک‌مُردِ لب‌پریده‌مان. غسل چشیدن شیرینی‌های بدطعمی که نمی‌دانم از کجا خریده بودی. و غسل تماشای فیلم برنده اسکار، که توی لپ‌تاپ دیدیم و سرت روی سینه‌ام بود و گهگاه، خودت را فشار می‌دادی به قلبم و عطرت تا شب از لباسم نرفته بود.

غسل می‌کنم غسل مَسِّ میت، از بس که‌خودم را بغل کرده‌ام در همه سال‌های نداشتن‌ات. انگار که دیوانه‌ای را لباسِ وارونه‌ی مجنون‌خانه پوشانده‌اند، هوار می‌کشم در سرم، گریه می‌کنم، می‌خندم، چای غم پهلو می‌نوشم، هوا را می‌بوسم، خیالت را لمس می‌کنم، دلم شورَت را می‌زند و می‌میرم برایت قربة الی الله.

❣️توجه: من سعی می‌کنم تا در هر شرایطی اینجا بنویسم. با این حال، محض احتیاط و برای شرایط خاص ناشی از فیلترینگ، لطفن صفحه‌ اینستاگرام را فالو کنید 👇

httpss://www.instagram.com/morteza.barzegar/

برچسب:
یک دیدگاه بنویسید