من میخوام زن فریبرز شم
توی یکی از جوکهای خوب دنیا، معلم از فریبرز میپرسد «دوست داری تو آینده چه کاره بشی؟» فریبرز میگوید «میخوام حسابی کار کنم و پول در بیارم و خونه و ماشین بخرم و زن بگیرم و با هم عشق و حال کنیم» معلم همان سوال را از اکبر میپرسد. اکبر میگوید «من میخوام زن فریبرز شم»
این جوک را بخاطر داشته باشید تا موضوع مهمی را برایتان تعریف کنم. تقریبا ماهی نیست که من پیامی از خانمها درباره شرایط بد زندگیشان دریافت نکنم. از اینکه شوهرها مرتب کتکشان می زنند و تحقیرشان میکنند. که همین اینترنت دزدکی را با سیم کارتی میآیند که یواشکی خریده اند وگرنه حق حرف زدن با خانوادهشان را هم ندارند. حتا خانمی نوشته بود که قرار بوده با شوهر و دوستهایشان به رستوران بروند. موقع رفتن، شوهر به زن میگوید اگر نمیتواند دنگ غذایش را بدهد، حق ندارد همراهشان شود.
فهم آدمی که در آن لحظه ریخته از توان من بیشتر است. در بیشتر مواقع، حتا شهامت بیشتر دانستن را هم ندارم. اما یکبار که جرات کردم و از یکیشان پرسیدم مگر شوهرش بی پول است؟ گفت که اتفاقن سهامدار شرکت بزرگی است. بعد برایم تعریف کرد که موقع خواستگاری، وقتی دیده که مرد پول کافی دارد، فکر کرده میتواند خیلی زود عاشقش شود. برای همین به رفتارهای ابتدای ازدواج توجه نکرده و خشونتش را پای مردانگی اش گذاشته. هر وقت هم اعتراضی کرده، خانوادهاش گفتهاند که جایی برای بازگشت او ندارند. گفته اند که برایش بچه بیاورد تا مرد پابند زندگیاش شود و همین بچه، حالا بندی شده دور گردن خودش. نه میتواند جدا شود که تحمل دوری از فرزند را ندارد و نه میتواند این زندگی بدون عشق را بگذراند. برایم نوشت که یکبار خودکشی کرده و بعد از آن، با خواندن داستانی از من، ترسیده که بچهاش طعم بیمادری را بچشد؛ وگرنه دیگر چیزی از این دنیا نمیخواهد.
حالا شاید لازم است یکبار هم، من از شما خواهش کنم زن فریبرزها نشوید. نه اینکه همه فریبرزها بد باشند. نه اینکه زندگی مشترک، فقط عشق است. نه اینکه پول چیز بدیست که نیست. اما اگر تصویرتان از آینده، عکس قاب شده اکبریست زن فریبرز، بَزَک کرده؛ با چهار بچه قد و نیم قد، بدانید که از همین حالا همه چیز را باختهاید.
خودتان باشید رفقای من. بهترین ورژن از خودتان. به جای اینکه با شوهرکردن، خانم دکتر و خانم مهندس شوید، خودتان درس بخوانید. برای فرار از سختی های خانه پدر و مادر، برای بدست آورنِ بی زحمت پول، برای سربلندی در فامیل، بله را به فریبرزها و احسان ها و مرتضاها و دیگران نگویید. شما را به حرمت همین کلمات، اکبر نباشید.