هر آدمی یک آهنگ مخصوص دارد
هر آدمی یک آهنگ مخصوص دارد. آهنگی که انگار برای او نوشته شده. من فکر میکردم آهنگ بابا محسنِ من، یکی از سوره های قرآن است با صدای غمگین و گرفته منشاوی، یا آنجاست که رگ های بیرون زده از گردنِ غلوش، “والسماءِ والطارق” می خوانَد. چند باری دیده بودم که بعد از جمع کردن سجاده نماز [ رو به قبله] ، به پهلو خوابیده روی تخت بیمارستان امام [ وقتی که ملاقاتی نداشت] ، یا توی اتاقکِ شیمی درمانی [ بی آنکه به سُرُمِ از سقف آویزان، نگاهی بیندازد] گوشی تاشوی قدیمیاش را بر میدارد و به چیزی گوش میدهد. آن وقت، دست هاش می لرزد، چشم هاش خیس میشود و پره های بینی اش می پرد. من را که میدید دست میکشید به سبیل پرپشتش، اشک هاش را پاک می کرد و گوشی را میگذاشت کنار.
تا وقتی که بار و بندیلش را برای سفر به خانه مامان پروانه بست، هیچ وقت نفهمیدم که آهنگ بابا محسن چی بوده. حتا آن باری که رفته بود اتاق عمل و گوشیاش را داد دست من، یک چیزی توی نگاهش بود که انگار می گفت: «مرتضا. دست نزنی به گوشیم ها. میفهمی؟» و من این بار به جای “می پهمم” گفته بودم: «میفهمم بابا. میفهمم.» دستهاش را که برایم تکان داد و لبخند زد، فقط وصیت نامه اش را خواندم و به گوشیش دست نزدم.
توی گوشیش، فقط یک فایل صوتی بود. یک آهنگ دلبرانه آرام و غمگین. حالا که به بابا محسنِ پای سجاده، بابا محسنِ روی تخت و بابا محسنِ شیمی درمانی فکر میکنم، دلیل خیسی چشم هایش را بهتر میپهمم. آهنگ را دوباره و هزار باره اجرا می کنم. شادمهر میخواند: باید تو رو پیدا کنم….شاید هنوز هم دیر نیست….
.
.
.
پانویس: آهنگ بابایتان را شنیده اید؟ می دانید با چه آهنگی، بارانی می شود؟ می دانید که در تنهاییش به چه گوش می کند؟ نمیدانید؟ نمی خواهید بروید گونه اشرا ببوسید، لبهایش را ببوسید، دست هایش را ببوسید و بپرسید؟ نمی خواهید بدانید وقت هایی که چین می افتد به پیشانیش و ابروهاش میپیچد به هم، چه آهنگی توی سرش تکرار می شود؟ به زود، دیر شدن فکر کردهاید؟ اصلن می شود آهنگ بابایتان را بشنوم؟ میشود با من و دوست هایم به اشتراک بگذاریدش؟