آخوند شدن چه آسان، آدمشدن چه سخت است
آقامعلم روی تخته نوشت «وقتی بزرگ شدید، دوستدارید چکاره شوید؟» فوری توی برگهام نوشتم «آخوند.» کاغذها را که جمع کرد، مهندسها را روی هم گذاشت و دکترها را روی هم. سه چهار تا برگه هم مال خلبانها بود. کاغذ من ماند روی هوا. گفت «فردا با اولیات بیا مدرسه»
فردا شبش بابا محسن، گوشم را سه دور پیچاند و یک پس گردنیِ بسوزونِ چهارانگشتی زد. گفت «بچه نمی فرستم مدرسه که آخوند شه.» اما تابستان، خودش دستم را گرفت و برد پیش حاج محمود. قبلش ازم قول گرفت که اول، دکتر شوم و بعد آخوند. گفت که دلش میخواهد یک روز، بیاید محل کارم و بگوید «حجت الاسلام و المسلمین آقای دکتر مرتضا برزگر تشریف دارند؟»
پیش حاج محمود، تفسیر قرآن کار می کردیم. همیشه میگفت «هیچیو بدون فکر قبول نکن باباجان. سوال داشتی بپرس. نظر داشتی بگو. نترس.» کلاس هم که تمام میشد، خودش چای میریخت و میگذاشت جلوم. میگفت «آخوند شدن چه آسان، آدم شدن چه سخت است.»
تا آخر تابستان، تفسیر نمونه را خواندیم. گفت سال بعد هم بیایم. اما اواخر پاییز، رفتیم تشییع جنازهاش. تابستان بعدی، بابا مرا فرستاد پیش یک حاج آقای دیگر. هیچیش مثل حاج محمود نبود. همهاش دعوا میکرد و هر سوالی میپرسیدم، جواب می داد «چون خدا گفته» مرتب هم به بابا میگفت «کله بچهات بو قورمه سبزی میدهها.» وسطهای تابستان دیگر نمیخواستم آخوند شوم. به بابا گفتم «عیبی نداره فقط آقای دکتر برزگر بشم؟» پرسید «خسته شدی؟» شعر حاج محمود را برایش خواندم که «آخوند شدن چه آسان، آدمشدن چه سخت است»
آخوندی را ول کردم و چسبیدم به درس. همه اش، معدل بیست. همه اش، شاگرد اولی. اما هیچ دلم نمیخواست دکتر شوم. یکبار هم به بابا گفتم «دکتر شدن چه آسان، آدم شدن چه سخت است.» بابا گفت «جملهات قشنگ بود، اما من سرتو میکنم تو فلانجات اگه دکتر نشی.» فلان جا را هم با دست نشانم داد. دیدم دکتر شوم بهتر است. اما نشدم. هیچ خوشم نمیآمد. به جایش میوهفروش شدم، ساندویچی کار کردم، توی بازار، بار لباس بُردم و سر خیابان دستفروشی کردم. بعد معلم شدم و هزار تا کار دیگر.
حالا که دارم این را مینویسم، یقین دارم که آدم میتواند آنی بشود که میخواهد. کافیست اراده کند توی هر لباسی برود؛ به هر مقامی بخواهد دست یابد و پا به جایی بگذارد که هیچ کس دیگری نگذاشته. اما بقول حاج آقا محمود، آدم شدن چه سخت است.
تقدیم به حضرات عشق «سیدحسن آقامیری» و «مصطفا سلیمانی» که آخوند و آدماند.