مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

برچسب:مرتضی_برزگر

7 دی 1394 مش غلام

من پناه آورده بودم به شما. خیال می کردم اینجا امن است. گرگ هاش دندان ندارند. مش غلام باشی و…

6 دی 1394 بشکن

مامان بزرگ هیچ وقت خبرهای بد را یک دفعه ای نمی داد. مثلن زنگ نمی زد که فلانی مرد. سر…

4 دی 1394 بساطی

در میان آن همه فروشگاه های بزرگ و مغازه های رنگ وارنگ نزدیک حرم، لای بوی مسخ کننده زعفران و…

3 دی 1394 ایکاش مردن، شبیه دی اکتیو بود

ایکاش مردن، شبیه دی اکتیو بود. مثلن مامان پروانه من، که هفت سالگیم دی اکتیو کرده بود، یک دفعه ای…