مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

برچسب:کارگاه_داستان

21 خرداد 1396 بلند شو نمازتو بزن به کمرت

آقاجون همیشه قبل از افطار، نماز می‌خواند. من نه. چشمم به تلویزیون بود تا با الفِ الله اکبر، دو تا…

16 خرداد 1396 همه ما، دچار ناتمامی هستیم

همه ما، دچار ناتمامی هستیم. همه مایی که دلبرمان را بزک کرده دیدیم، با لبخندی پهن، در لباس عروس، با…

7 خرداد 1396 پل انتقال

ما بهش می‌گوییم پل انتقال. نقشش رفت و آمدهای زمانی است و می تواند اتفاقی باشد، بویی، حسی یا هر…

27 اردیبهشت 1396 دعا کن بمیرم

هر کسی آن تصاویری که من دیده‌ام را می‌‌دید، دق می‌کرد. شاید هزار تا کفن هم پوسانده بود. استادم می‌گفت…