این دومین باری است که خواب مردن میبینم. بار اول، پشت سر تشییع کنندهها راه میرفتم و برای جوانیام غصه…
این دومین باری است که خواب مردن میبینم. بار اول، پشت سر تشییع کنندهها راه میرفتم و برای جوانیام غصه…
با همدیگر که آشنا شدیم، خواستم برگهای در آورند. روی تخته نوشتم: «اولین دختر/ پسری که عاشقش شدم…» گفتم یک…
در میان پیامهای رسیده، سوالات فراوانی پرسیده میشود که چرا من هیچگاه در خصوص اتفاقات روز نمینویسم. چرا چیزی از…
با اینکه بعد از مرگ مامان پروانه فهمیدم که دیگر باید خودم، خودم را بشورم؛ با اینکه بعد از مرگ…