به الهه زنگ می زنم و میگویم گوشی را به عسل بدهد. میگوید مشغول بازی است. حواسش که پرت بچههای…
به الهه زنگ می زنم و میگویم گوشی را به عسل بدهد. میگوید مشغول بازی است. حواسش که پرت بچههای…
رفع ممنوعیت از کلمات… رمانم که چاپ شد، در نهایت افسردگی بودم. هنوز نمیتوانستم خودم را از زیر سایهی سنگین…
رمانم که چاپ شد، در نهایت افسردگی بودم. هنوز نمیتوانستم خودم را از زیر سایهی سنگین تصاویرهولناک تشییع جنازهی غریبهها…
هزارتوی درونگرا بودن شما که غریبه نیستید. سه کلمه را به هم چسباندند که «پسرِمامانْپروانه» و با نمایشی دلسوزانه، خواستند…