اگر بنا بود که همگی کاغذی بر پیشانی داشته باشیم و عصارهی همهی سالها و خیالها و آرزوها را بر…
اگر بنا بود که همگی کاغذی بر پیشانی داشته باشیم و عصارهی همهی سالها و خیالها و آرزوها را بر…
محمود درویش نوشتهاست «من از آنهایم، آنهایی که میمیرند.حین دوست داشتن.» عصای موساست کلماتش. کوفته میشود به دریای زمان و…
خرسها، با مالیدن خودشان به درختها، محدودهی شان را علامت میزنند و آدمها، شهرها را با نشانهای از محبوبشان. چه…
در میانههای «جنایت و مکافات»، راسکلنیکفِ قاتل از سونیایِ فاحشه میخواهد قسمتی از کتاب مقدس را برای او بخواند. صحنهای…