مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

برچسب:مرتضی_برزگر

19 فروردین 1395 نماز

آقاجون، صبح های زود اذان می گفت. وضو که می گرفت، می ایستاد وسط حیاط، دست می گذاشت کنار گوشش….

18 فروردین 1395 بهشت

بهشت اخر همه اسارت هاست هنگامی که بر بالای قصر زمرد نشانت ایستاده ای آتش جهنم از دور زبانه می…

14 فروردین 1395 آدم باید گاهی

آدم باید گاهی بنشیند روی سکوی سیمانی باغی که انتهایش به جنگل می رسد. بگذارد عطر شکوفه های نارنج و…

26 اسفند 1394 سال تحویل

آقاجون، مایه کوکو را کف دستش صاف می‌کرد و می‌ریخت توی ماهیتابه بزرگی که روی اجاق گاز کنج حیاط -زیر…