مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

برچسب:کارگاه_داستان

26 تیر 1396 دارم متلاشی می‌شوم

دارم متلاشی می‌شوم و این یک داستان نیست. دارم متلاشی می‌شوم و جز کلمه چیز دیگری ندارم. باید بنویسم که…

24 تیر 1396 آخوند شدن چه آسان، آدم‌شدن چه سخت است

آقامعلم روی تخته نوشت «وقتی بزرگ شدید، دوست‌دارید چکاره شوید؟» فوری توی برگه‌ام نوشتم «آخوند.» کاغذها را که جمع کرد،…

21 تیر 1396 قول داده بودی

می‌گویم «قول داده بودی.» سرم را بالا نمی‌آورم تا بتوانم همین یک جمله را بگویم. قاشق و چنگال را از…

19 تیر 1396 آخرین دیدار

امروز تصویری دیدم که زیرش نوشته بود «آخرین دیدار» عکس برای روزی بود که سربازها را با کشتی می فرستادند…