اولین باری که چیزی از خودم نوشتم، نامه فرار بود. توی یک کاغذ مچاله خط دار. نوشتم: «بابا محسن. من…
اولین باری که چیزی از خودم نوشتم، نامه فرار بود. توی یک کاغذ مچاله خط دار. نوشتم: «بابا محسن. من…
و از دیگر قابلیت های تلگرام، امکان ویرایش پیام های ارسال شده است. آنگاه که آدمِ دلتنگ، بعد از تماشای…
این هیولا تو را دوست دارد. این هیولای خپل پشمالو، که صبح ها چشم باز نکرده می رود سر کار…
موقع خداحافظی بود. نشسته بودیم توی سواری بین راهی. 5 کیلومتری “خان ببین”. گفت: «دستتو بنداز دور گردنم.» بلد نبودم؟…