مامان پروانهی عزیز دیروز قصهای خواندم دربارهی بایزید ، که سالها دور میشود از خانه و آغوش و امن، و…
پدر، همسر و غمگین معاصر
داستان نویس
معلم داستان نویسی
مدیر آیتی و CRM
کارشناس تولید محتوا
پدر، همسر و غمگین معاصر
داستان نویس
معلم داستان نویسی
مدیر آیتی و CRM
کارشناس تولید محتوا
مامان پروانهی عزیز دیروز قصهای خواندم دربارهی بایزید ، که سالها دور میشود از خانه و آغوش و امن، و…
برای ما مسافرهای زمان، که همیشه آمادهایم برای عبور از روزها، سالها و قرنها، تنها بهانههای لعنتی کوچکی کافیست. عطر…
يكي از قشنگ ترين و در عين حال دلهره آورترين صحنههاي غدير، آنجاست كه پيامبر فرمود به هر كسي که…
قبلتر، بوییدن عطری معلق در هوا، راندن در هزارپیچ جادهی چالوس، دویدن به سمت آغوش گشادهی معشوق، شنیدن دوستت دارم،…