مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

برچسب:کلاس_داستان

14 فروردین 1395 آدم باید گاهی

آدم باید گاهی بنشیند روی سکوی سیمانی باغی که انتهایش به جنگل می رسد. بگذارد عطر شکوفه های نارنج و…

26 اسفند 1394 سال تحویل

آقاجون، مایه کوکو را کف دستش صاف می‌کرد و می‌ریخت توی ماهیتابه بزرگی که روی اجاق گاز کنج حیاط -زیر…

24 اسفند 1394 عادت

#عادت یک ماهی می شد که جلوی در برج را با سنگ سیمانی بزرگی پلمپ کرده بودند. روز اول، صندلی…

22 اسفند 1394 چوب کبریت‌

چوب کبریت‌ها اندازه انگشت‌هام بود. شاید هم بزرگ‌تر. شعله‌اش رنگی بود و می‌لرزید. خواستم پرتش کنم تو آبگرمکن که صدای…