بابا محسن، بدترین آدم برای مشورت کردن بود. هر کاری میخواستی بکنی، سه ساعت در مورد عواقبش حرف میزد. مثلن…
بابا محسن، بدترین آدم برای مشورت کردن بود. هر کاری میخواستی بکنی، سه ساعت در مورد عواقبش حرف میزد. مثلن…
ما امیدوار بودیم به خوب شدن بابا. گفتیم عملش میکنند و غدههای سرطانی را در می آورند. وسط های جراحی،…
اصل موضوع اينست: ما خودمان را ديديم كه ريخت. خودمان را كه قرن ها سوخته بوديم زير آتش فراق ها،…
نمیدانم تا حالا برهای که ترسیده باشد را دیده اید یا نه. سال ها پیش، من یکیشان را دیدم. رفته…