مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

نوشته های بلاگ

شب یلدا

30 آذر 1394 نوشته‌ها

قرار بود متنی بنویسم که در شب یلدا، بر صفحه نخستِ مفاتیحِ پای سفره عقد رفیق نازنینی، جا خوش کند . وقتی تمام شد، دلم نمی خواست متن را به او بدهم. خودم بیشتر لازمش داشتم. با وجود این، وفا به عهد کردم و براش فرستادم. امروز برایم نوشت که خانواده ها موافق نبوده اند به نوشتنش پای مفاتیح. راستش را بخواهید خوشحال شدم و خواستم این خوشحالی را با شما قسمت کنم. یلدا مبارک.

🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉

حالا که به میثاقِ آسمانیِ هُنَّ لباسٌ لَکُم و اَنتُم لباسٌ لهنَّ، عهد کرده ایم که زیباترین لباس هم باشیم، به قلم و واژه و آیه سوگند که تو را دوست، عزیز و مونس خود می دانم. باران را شاهد خواهم گرفت، آفتاب را، دریا، درخت، نور و خوشبختی را که لحظه ای از دوست داشتنت دست برندارم و مهرت را به دل چونان گره زنم که هیچ کلید و مفتاح و جادویی، امید گسستنش را از خیال عبور ندهد. ما عاشقانه ترین قصه ها را زندگی خواهیم کرد به بوسه، به عشق، به لبخند، به فرزندان زیبا و صالح، به گذاشتن سر بر یک بالش، به تانگویی آرام در کافه ای تنگ، به قدم زدن زیر باران، به دویدن لای درخت های سبز و زرد جنگل، به دیدن طلوع خورشیدِ نارنجی از پشت کوه های سر به فلک کشیده و به خرد کردن تکه های نان، توی برکه پر از ماهی.

زیباترین لباس زندگی من. تا روز پنجاه هزارم دوستت خواهم داشت.

🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉

برچسب:
یک دیدگاه بنویسید