طبیعی است اگر روزهایی حوصله ندارید
ایرادی ندارد…
طبیعی است اگر روزهایی حوصله ندارید. حالتان خوش نیست. لبخند نمیزنید. حرفتان نمیآید. کلماتتان روی کاغذ نمینشیند یا به کنجها و خانههای تاریک متمایلترید. کاملا طبیعی است؛ چون شما انسانید. و هر انسانی حق دارد گریه کند. دور بماند. نخواهد. نپسندد. نباشد. اجازه ندهید به شما تلقین کنند که همه چیز خوب است. نیست. ولله نیست. مفتونِ پیامبران دروغینِ میلیونفالوری نشوید.
و اگر خوشحالتان میکند، گاهی ادای حال بدها را در بیاورید. چرا که همهی این احوالات، در نهایتِ آدمیزادی است. من، نمیدانم چه کسی انسان را واداشته که هماره تصویری وهمی از سرخوشی خود بسازد؟ و چرا باید هیولاهای هولآور را زیر نقابها و پوشیهها پنهان کند؟ که بعدها بشنود جوانک زیبایی خودش را از پنجرهی آپارتمانی آویزان کرده. و این زیبایی از میان رفته، این لبخند پهن ناپدید، این صدای مهربان دور، پوستهی نازکی بوده بر گدازههای آتشفشانِ اندوهش که کسی ندیده، یا نخواسته ببیند. چرا که انکار، آسانتر از ایمان است.
در جهانِ ستایش دورویی، من به مفهوم دود مومنم. به درکِ شعلههای افروخته. به پرهیز از انبوه کلیشههای رایج در ستایش صبح و نور و امید. و به بیهودگی تزویر همانقدر باور دارم که به شگفتانگیزی آدمی. انسانی که شب را همانطور دوست میدارد که روز؛ و آشنایی را چونان که تنهایی و سیاهی را آنچنان که سفیدی. چرا که همهی ما، خاکستریهایی هستیم. گاهی تیره تر. گاهی روشنتر. اما آغشته به هر دو.
طبیعی است اگر روزهایی حالتان خوش نیست. فقط کافیست بدانید که میگذرد. همانطور که تا حالا گذشته. همانطور که تاکنون دوام آوردهاید. مهمتر اینست که خودتان باشید. خود واقعیتان؛ نه یک دلفینِ تربیت شده برای دلخوش کردن دیگرانِ آکواریوم. گرچه اگر دیگرانی هم باشند که شما را بپذیرند – آنطور که هستید – چه بهتر. چرا که عیبی ندارد اگر حالت خوشنیست…
پینوشت: برداشتی آزاد از کلمات درخشان مجتبی شکوری در برنامهی کتاب_باز و کتاب فوقالعاده : عیبی ندارد اگر حالت خوشنیست، به قلم رابرت مگان دیواین