مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

نوشته های بلاگ

لذت زندگی واقعی

30 آذر 1395 نوشته‌ها

شاید سخت بشود توضیح داد اما برای من چیزی هیجان انگیزتر از این نبود که با جوراب‌های خیس از کفش های سوراخ و دست‌های ترک خورده از سرما، بروم توی خانه دو اتاقه آقاجون و ببینم که توی یکی از اتاق‌ها، چارپایه چوبی بزرگی گذاشته‌اند. و مامان‌بزرگ بلافاصله بگوید «برو زیر زمین و اون پتو بزرگه رو بیار.» که توی حیاط آقاجون را ببینم که ذغال‌ها را توی آتش‌گردان می‌چرخاند و گُر می‌دهد.

شاید سخت بشود توضیح داد اما خواب خوب، خوابیست که بیدار شدنش با صدای آدم‌هایی باشد که دوستشان داری. آدم‌هایی که بلندبلند می خندند و جوک‌های ماقبل تاریخ می‌گویند و شعرهای کرسی‌طور سر هم می کنند و البته، به این مفتی‌ها نمی‌میرند. که با بیدار شدنت کاسه بزرگ انارهای دان‌شدهء یاقوتی را ببینی با گلپر و هندوانه‌های گل بهی برش خورده با چنگالی که سیخ توی یکیشان فرو رفته و پیش دستی های ملامینِ طرح ماهی و دریا.

شاید سخت بشود توضیح داد لذت دزدکی برداشتن و دزدکی پوست گرفتن و دزدکی لُمباندن تنها پرتقال درشتِ سبد میوه‌ها زیر آن پتوی وصله‌دار سنگین و کنار هُرمِ منقلی که ذغال‌هایش رگه های بنفش دارد. که مامان‌بزرگ هی مجبور نشود بگوید هر چیزی کم‌اش خوشمزه است وگرنه ما هم می‌توانستیم چند کیلو پرتقال بخریم.

شاید سخت بشود توضیح داد نگاه‌های دزدکی به دختری که آن طرف کرسی نشسته؛ که اگر بفهمد، داد می‌کشد: «نگاه داره؟» و بعد بابایت از زیر کرسی می‌خواهد لگد بکوبد به پایت و اشتباهی می‌زند به پاهای عمه ات که انگشت هایش را چسبانده به دیواره فلزی منقل و می‌گوید: «چته تو محسن؟» و بابا حرف را عوض کند به لنت‌های تاکسی اسقاطی اش ولی کسی حرف از سیاست و جهان و جنگ نزند و تنها قصه ممکن، قصه روزی باشد که همه چیز درست می‌شود و زن‌ها با یک سینی پر از طلا توی خیابان راه می‌روند و کسی بهشان چپ نگاه نمی‌کند.

شاید سخت بشود توضیح داد که ماها، گرچه دشوار، اما زندگی کرده ایم. می‌دانیم لذت یعنی چه. درد یعنی چه. فراغ یعنی چه. امید یعنی چه. بعدها – اگر برای کسی مهم بود- شاید بخواهد این بخش را هم به حقوق شهروندی اضافه کند. بند قبل از اول. لذت زندگی واقعی. لذت شنیدن تبریک‌ با ماچ‌های خیس و محکم از گونه ها. لذت چشیدن هندوانه و انارهایی که به خوشگلی و سالمی عکس‌های تلگرامی نیستند، اما کنار دوست و آشنا و فامیل می چسبند. لذت یک یلدای دور هم و سلفی‌های دست جمعی، یک بار با گفتن سیب و یک بار با هلو.

برچسب:
یک دیدگاه بنویسید