کار خوبه، خدا درست کنه
از نشرچشمه زنگ میزنند و میگویند «قلب نارنجی فرشته» به چاپ ششم رسیده. من، پنجره را باز میکنم و فریاد میکشم: «کار خوبه، خدا درست کنه.» الهه میگوید باید موقع فوت کردن شمع، آرزو کنم.
مامان بزرگ میگفت «زیاد از خدا بخواین. بندازینش تو رودروایستی. حالا همشم نداد، یه کمش رو بده.» خودش دعا میکرد خدایا همه گرسنه ها را سیر کن. خدایا همه مریض ها را شفا بده. چشمم را که میبندم همه آنهایی که دوستشان دارم، میآیند جلوی چشمم. تک تکشان را به آغوش میکشم.
بعد، آنهایی که دوستم ندارند را به آغوش میکشم. میگویم «بالاخره اوضاع درست میشه. ماها گوشت همو بخوریم، استخون همو دور نمیندازیم» از جایی دور یا نزدیک، صدای سید میاید که جنگ ما، نه با جاهل، که با جهل است. دلم میخواهد خیلی زود، سایه جهل و نادانی و بیفکری از روزگارمان برداشته شود. آرزو میکنم هیچ بچهای نترسد از بزرگ شدن و هیچ بابا و مامانی، نگران آینده فرزندش نباشد. آرزو میکنم آدمها با هم بیشتر حرف بزنند، بیشتر رفاقت کنند و بیشتر کتاب بخوانند.
بعد، به کیک مستطیلی نگاه میکنم که شبیه جلد کتابم است و شمعی به شکل 6 ، دارد. شعله را فوت میکنم. محکم. عسل میخندد و دست میزند و صداهای خوشحال از خودش در میآورد. دود، دود سفید و پنبهای، از فتیله شمع، میرقصد و میرود بالا. بابا از آن دنیا، زیر گوشم وان یکاد میخواند و میزند پشتم. دلم برایش تنگتر میشود. میآیم اینجا که برایتان حرفهای خوب بنویسم.
بگویم ممنونم بابت همه روزهایی که کنارم ایستادید. نوشتههایم را دست به دست کردید، کتابم را خواندید و حرفهای مهربان برایم نوشتید. بگویم که با همه وجود، دوستتان دارم. چاپ ششم قلب نارنجی فرشته، تقدیم به ماه صورت شما….
پینوشت: دومین تیزر رسمی قلب نارنجی فرشته، به مناسبت چاپ ششم، با فیلمبرداری درخشان «وحید مالمیر»، تدوین حرفهای «یاسمن اکبرپور» و زحمات رفقای عزیزم «ریحانه» و «طه نوبختی» تولید شده. امیدوارم دوستش داشته باشید. خوشحال میشوم برای دوستانتان، ارسالش کنید. منتظر نظراتتان هستم.