مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

نوشته های بلاگ

قرص‌های اعصاب

2 خرداد 1399 نوشته‌ها

سال‌ها پیش، در چنین روزهایی با فقدانی مواجه شدم که هیچ نمی‌توانم درباره‌اش حرف بزنم. اندوهی که لبخند من را گرفت. گنجشک‌های شاد سینه‌ام را قتل‌عام کرد و سایه‌ام را ربود.

روزهایی که آسیمه‌ی ذره‌ای آرامش بودم. ترسیده. آواره. از مطب روانشناس‌ها و روانکاوها به دخمه‌ی دعانویس‌ها و رمال‌ها و احضارکنندگان جن و همزاد؛

از جلسات مخفی انرژی درمان‌‌‌ها و حلقه‌ها و عرفان‌ها؛ تا دخیل حرم‌ها، صومعه‌ها، کنیسه‌ها. چقدر چله نشسته باشم خوب است؟ چقدر امن یجیب خوانده باشم؟ چقدر الا بذکرالله؟

و نشد. من تنها مانده بودم با قرص‌های اعصاب و سرم‌های پر از دارو. و درد که رگی نمانده بود برای تزریقی تازه. دست‌ها سیاه. پاها کبود. پرستارها می‌خواستند از کنار گردنم رگ بگیرند.

خدای آرامبخش‌ها به دادم رسید. خدای قرص‌های دو تا صبح، دو تا شب. خدای امپول‌های وقت شیدایی و بستری‌ فوری در اورژانس.

آن روزها گذشت. اما قرص‌ها، نه. ماندنی شدند تا وقت دل‌شکستگی دو تا بیندازم بالا. وقت بی‌وفایی سه‌تا. زمانی که برای کتابم گزارش رد کردند؛ وقتی از فهرست جوایز، حذفم کردند؛ لحظه‌ای که زیر پست‌ها اکانت فیک ساختند و تازاندند…

آن وقت من چه کردم؟ قرص روی قرص. قرص پشت قرص. که هر وقت چهره‌ی کریه ریاکارشان را ببینم، لبخند بزنم و با حیا نشان بدهم. که هر جایی حقم را خوردند سر پایین بیندازم و بغض نکنم. که وقتی انگشت‌های اتهام، سیگار نیم‌سوزی در سینه‌ام شده بود، فریاد نکشم که سوختم.

شما که غریبه نیستید. این روزها دوباره دارم تاوان می‌دهم. تاوان وفا به جمله‌ی وصیت‌نامه‌ی مامان که تو خوب باش مرتضا. تاوان قسم بابا که پیش از مرگ برایم نوشته بود: من روی مهربونیت حساب کرده‌ام. اما دیگر خسته‌شدم از قرص‌ها که من را بی‌حیا کرده. بی‌غیرت. ترسو.

من دوست داشتم بهشت آدم‌ها باشم. ارام‌گاه و مهربان و شادی‌بخش. اما حالا که آن مواجهه‌ی دیگریست، قرص‌هام را کنار گذاشته‌ام‌. که عصبانی باشم. که وا ندهم. که بجنگم برای آشتی با پسرکی مادرمرده که در سینه‌ام زانو به آغوش گرفته.

و اگر کسی بهشت من را نخواست، حتمن که آیه از قران برایش خواهم بود که هذه جهنم التی کنتم توعدون.

برچسب:
یک دیدگاه بنویسید