مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

مرتضی برزگر

پدر، همسر و غمگین معاصر

داستان نویس

معلم داستان نویسی

مدیر آی‌تی و CRM

کارشناس تولید محتوا

برچسب:کارگاه_داستان

22 اسفند 1394 چوب کبریت‌

چوب کبریت‌ها اندازه انگشت‌هام بود. شاید هم بزرگ‌تر. شعله‌اش رنگی بود و می‌لرزید. خواستم پرتش کنم تو آبگرمکن که صدای…

19 اسفند 1394 ماهی قرمز

ماهی فروش های بالای قبر آقا، ماهی قرمزهای کم جان و مردنی شان را ریخته بودند توی جوی های پر…

19 اسفند 1394 تیر دو قلو

دبیرستان مان میدان شهدا بود و خانه مان میدان شوش. چند تا رفیق بودیم یکی از یکی خل تر. من…

18 اسفند 1394 رفیق روزهای گذشته

رفیق روزهای گذشته و به خون تشنه این روزها شنیده ام که در روزهای نبودنم، شمشیر برداشته ای و بر…