ماها خیال آشفته شماییم. خیره شدن طولانی تان به تلویزیونی خاموش، سردی چای تان بعد از اندیشه ای طولانی و…
ماها خیال آشفته شماییم. خیره شدن طولانی تان به تلویزیونی خاموش، سردی چای تان بعد از اندیشه ای طولانی و…
پرسیدم: «چند تا مرا دوست نداری؟» روی یک تکه از نیمرو، نمک پاشید. گفت: «چه سوال سختی.» گفتم: «به هر…
مامان پروانه کنج برگهام نوشته بود: «خانم معلم، مرتضا نقطههای “پ” را کامل نمیگذارد.» بابا محسن، پایینش نوشته بود: «همش…
معلم ریاضی گفت: «دو، همیشه از سه کوچکتر است.» گفت: «این معادله تا بی نهایتِ دنیا، صحیح است.» صحیح بود؟…