موقع خداحافظی بود. نشسته بودیم توی سواری بین راهی. 5 کیلومتری “خان ببین”. گفت: «دستتو بنداز دور گردنم.» بلد نبودم؟…
موقع خداحافظی بود. نشسته بودیم توی سواری بین راهی. 5 کیلومتری “خان ببین”. گفت: «دستتو بنداز دور گردنم.» بلد نبودم؟…
ﺍﺯ ﻋﺼﺮ ﺩﯾﺮﻭﺯ، ﻣﺮﺗﺐ ﺩﺍﺭﺩ ﭘﯿﺎﻡ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ. ﺍﺯ ﻻﯼ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﺟﻮﺭﻭﺍﺟﻮﺭ ﮔﻮﺷﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺴﻨﺠﺮ ﻓﯿﺲ ﺑﻮﮎ…
آقای محترمی پیام داده که همسرش همه نوشته های من را برایش فوروارد می کند، اما دریغ از یک کلمه…
ﺑﺮﺍﯼ ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ، ﺩﺳﺖﯾﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﺍﺳﺖ . ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﺪﻥ، ﺯﯾﺒﺎ ﺗﺮ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺭﺳﯿﺪﻥ، ﻫﻤﺴﺮ…