در من، یک خانم جلسهای بداخلاق منبر میرود که همیشه دیر میرسم به جلسهاش. و بیشتر وقتها دربارهی دوست حرف…
در من، یک خانم جلسهای بداخلاق منبر میرود که همیشه دیر میرسم به جلسهاش. و بیشتر وقتها دربارهی دوست حرف…
محمد صالح علا نوشته است محبوبم، من همه چیز را باور میکنم جز اینکه پاییز رد شود و روزگار بیتو…
دستت را داده بودی به من که گرمش کنم. دست همیشه سردت را. باران زده بود و بیراههی سنگی دربند،…
با من نایستادهاید پشت در اتاق عمل. پراید دست دومتان را زیر قیمت نفروختهاید برای جور کردن پول شیمیدرمانی. آمپولهای…