مدیرفناوری اطلاعات و ارتباطات کارگزاری بانک ملت
مرتضی برزگر
سلام،
من مرتضی برزگر هستم. نویسنده، مدرس داستاننویسی و مدیر آیتی یک کارگزاری بانکی. در کنار اینها، سالهاست که از تولیدمحتوا لذت میبرم. در این نشانی آنلاین میتوانید به اطلاعات کارگاههای داستاننویسی، برنامههای کتابخوانی، جلسات حضوری و آنلاین و همچنین آخرین نوشتههای من دسترسی پیدا کنید.
همچنین، تمام داستانکها و یادداشتهای این سالها که در بسترهای مختلف کلوب، فیسبوک، اینستاگرام و تلگرام با هشتگ مرتضی برزگر نوشتهم را در این نشانی بارگزاری کردهم تا خوانندگان به سهولت بیشتری به آنها دسترسی داشته باشند.
باعث افتخار من است که کلماتم را میخوانید، برایم پیام میفرستید و کتابهایم را به دیگرانتان معرفی میکنید. سایهی محبتتان کم نشود.
کتابهای من:
متولد خرداد 1360، در یکی از جنوبیترین محلههای تهران؛ متاهل و دارای دختری چهار و نیم ساله که نامش و خودش و بوسههایش عسل است.
مدیرفناوری اطلاعات و ارتباطات کارگزاری بانک ملت
مسئول واحد نرم افزار و سخت افزار کارگزاری بانک ملت
مدیر روابط عمومی کارگزاری بانک صنعت و معدن و مسئول رادیو تلویزیون اینترنتی بورساوا.
مدیر تیم تولید محتوای آموزشی شرکت نرمافزاری پرند و تولید و عرضه بیش از چهلعنوان محصول آموزشی اینتراکتیو
با شیوع کرونا، کلاسهای داستان نویسی، مانند بسیاری کلاسهای دیگر، به محیط مجازی انتقال یافت.
در دوران پیشاکرونا، کلاسهای داستان نویسی در موسساتی مانند موسسه بهاران و نشرچشمه برگزار میشد.
در این سالها در جوایز داستان نویسی متعددی - هم بصورت تک داستان و هم در میان کتابهای چاپ شده - کاندیدای نهایی، برگزیده یا نفر نخست بودهام.
اما بیشتر از همه، و مهمتر از همه، جایزهای است که با استقبال خوانندگان عزیزم از کتابهام گرفتهام. از سعادت من است که در زمان زنده بودنم؛ کلماتم خوانده میشود، مورد بررسی قرار میگیرد و نقد و تحسین میشنود.
در روزگار سلبریتیهای پرهیاهو، سخنپراکنان مشتاق لایک، لایوهای عفونتزدهی هزاران نفری، ویدیوهای ویروسی در منزه کردن عصیانِ فالور بالاها –…
درسهایی از دزد هندی سارق هندی، به بیمارستانی دستبرد میزند. بعد متوجه میشود آنچه را به سرقت برده، واکسن کروناست….
با اینکه به حمام عمومی #زنانه محرم بودم؛ با اینکه مامان بزرگ معتقد بود هنوز شاشم کف نکرده؛ و با…
اگر بخاطر بیاوری در گیمآوترونز، مرد درشتاندامی بود که فقط یک کلمه را تکرار میکرد: هودور. هودور. آخرهای قصه فهمیدیم…
چاپ دوازدهم
چاپ هفتم
اگر کتابفروشی یا کسب و کار آنلاینی دارید که در آن هر دو کتاب مرتضی برزگر را بهفروش میرسانید، لطفا از طریق فرم زیر اطلاعات خود را برای ما بفرستید تا لینکهای شما نیز به سایت اضافه شود.